آموخته ها

  • ۰
  • ۰

چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی 

گر به اقلیم عشق روی آری  
همه آفاق گلستان بینی 

بر همه اهل آن زمین به مراد  
گردش دور آسمان بینی 

آنچه بینی دلت همان خواهد  
وانچه خواهد دلت همان بینی 

بی‌سر و پا گدای آن جا را  
سر به ملک جهان گران بینی 

هم در آن پا برهنه قومی را  
پای بر فرق فرقدان بینی 

هم در آن سر برهنه جمعی را  
بر سر از عرش سایبان بینی 

گاه وجد و سماع هر یک را  
بر دو کون آستین‌فشان بینی 

دل هر ذره را که بشکافی  
آفتابیش در میان بینی 

هرچه داری اگر به عشق دهی  
کافرم گر جوی زیان بینی 

جان گدازی اگر به آتش عشق  
عشق را کیمیای جان بینی 

از مضیق جهات درگذری  
وسعت ملک لامکان بینی 

آنچه نشنیده گوش آن شنوی  
وانچه نادیده چشم آن بینی 

تا به جایی رساندت که یکی  
از جهان و جهانیان بینی 

با یکی عشق ورز از دل و جان  
تا به عین‌الیقین عیان بینی 

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو 



"هاتف اصفهانی"

  • ۹۵/۱۰/۲۵
  • رز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی